ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | |||||
3 | 4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 |
10 | 11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 |
17 | 18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 |
24 | 25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
سلام عزیزم
روز هفتم با آرامش تقریبی سپری شد .مهمون ومهمون بازی نوروز. نمیدونم اگه این نوروز نبود و مواقعی که یکی میمیره ،این اقوام و آشنایان در کجا به یاد هم میفتادن!!! البته شبش با دوستی محترم به شدت بر سر موارد نامشخص و مبهمی از طرف اون بصورت دورادور گیس و گیس کشی بود و متاسفانه تا روز هشتم هم ادامه پیدا کرد و نهایتاً به سکوتی 2 طرفه منجر شد(البته قبل از سکوتم از بس حرص خوردم و بازم حرص خوردم که داشتم سکته میزدم و بشدت به قلب بیچاره ظلم کردم که داشت غزل خداحافظی رو میخوند) و صد البته که حق با خانم مهربان رخساره جان بود نه دوست محترم. اما من ذاتاً و قلباً با بحث و جدل اون هم از نوع بیفایده و بی نتیجه اش مخالفم .فقط باعث دل سیاهی بین طرفین میشه و بس وگرنه ما که از یه لحظه بعد هم خبر نداریم ... بخاطر همینم دلم نمیخاد کسی ازم رنجیده خاطر بشه اونم وقتی نیستم که از دلش دربیارم کدورت و خشم رو.
هر چند که من همیشه منبع خوبی و لطافت و مهربانیم اما گاهی بشدت یک شیر درنده از بی انصافی ها و بی منطقی ها و به کوچه علی چپ زدنها به خشم میام و میخام که تک تک موهای طرفو بکنم... اما باز به چند تا پیامک شستشو مانند اکتفا میکنم هر چند که آتش دل نمیخوابه....
تو چیکار کردی؟ تو اهل بحث و کش دادن مسائلی؟ به نظر که خونسرد و خوابالو میای! وگرنه...
*شب بخیر آشنای دیریافته ام*
یه وقتایی هم
یا