من غریب خلوت تنهاییم ، سوزد از غم سینه سوداییم چشم من بارانی ابر فراق ، داغدار لاله صحراییم من اسیر بند زندان تنم ، بیقرار این دل شیداییم آه سرد من نشان درد من ، دردمند نکته داناییم همچو نیلوفر به بالا سرکشم ، چون زمینی نیستم بالاییم ***************** ورودتون به وبلاگم رو خوش آمد میگم و منتظر یادگاریهای زیباتون هستم.***********رخساره
- فوق لیسانس
- - آسمون.ستاره.ماه.شب.من(چه لذتی داره از بس نگاه میکنم و غرق میشم که وقتی به خودم میام گردنم درد گرفته از این لذت)............. - ..............قدم زدن... - بازم شب و سکوت و نجوای من............ - دم دمای صبح که خورشید خرامان خرامان میخاد طلوع کنه و صدای گنجشکا که زودتر از آدما به هم صبح بخیر میگن............... - کوه(کم میارم نگاهش میکنم چقدر باصلابت ایستاده هی ازش بالا میرن و گاهی لگدش میکنن و گاهش میشکننش تا بالا برن اما باز محکم می ایسته، به خودم میام کمی کمی مثل اون باشم، نمیدونم چرا همیشه فکرمیکنم یکی اون بالا منتظرمه ...)