رخساره

رخساره

من غریب خلوت تنهاییم...
رخساره

رخساره

من غریب خلوت تنهاییم...

چه کسی برای شما برنامه ریزی می کند؟


چه کسی برای شما برنامه ریزی می کند؟ 

 

 

من 1 ساله که با سایت جی 5 آشنا شدم البته قبلا در مجلات راجع بهش خونده بودم اما 1 بار اتفاقی که دنبال جواب سوالی بودم با سایت جی 5 آشنا شدم . من مطالب مفیدی رو در این سایت یاد گرفتم و حتی یک کتاب هم جایزه گرفتم.پیشنهاد میکنم شما هم سری به این سایت بزنید.اوه، همینطوری چه تبلیغی شد.  

 

 

 

جی۵ لاین:ساعت ۷:۳۰ بامداد است. آرش زودتردر محل کار خود حاضر شده، زیرا می خواهد وقت بیشتری داشته باشد تا روی پیشنهادش در موردافزودن دو پست تازه در اداره شان کار کند. او با آقای حسنی، متخصص در امور دولتی، سوار آسانسور می شود. آقای حسنی از او می   پرسد آیا امروز می تواند ساعتی به دیدنش بیاید تا  دربار   ه ی مدارکی که قرار است به کمیته ی فرعی قوه ی مقننه در باب خانه سازی عرضه دارد،با هم مشورتی بکنند؟ آرش در ذهن خود دفتر یادداشتش را ورق می زند و ساعت۱۰:۳۰ با آقای حسنی قرار می گذارد. از آسانسور که بیرون می روند، آرش به سرعت به اتاق تلکس می رود تا ببیند در طول شب از شهرستان تلکسی برای او رسیده است یا نه. در بین راه سری به دوستانش می زند که به اصرار آنان یک فنجان چای می نوشد و در ضمن، درباره ی مصاحبه ی مطبوعاتی دیروز شهردار بحثی در می گیرد. در بازگشت به دفترش، آرش سری به یکی از روسای دوایر میزند و او از آرش می پرسد که آیا می تواند در نصب کامپیوتری که آرش سه سال پیش روی آن کار میکرد، به آنان کمک کند؟ آرش می گوید:” حتما، وقتش که رسید به من تلفن کنید. اما می دانید، یک لحظه صبر کنید، یک چیزی هست که…” وقتی سر انجام به اتاق کارش نزدیک می شود، مشاهده می کند که معاونش با هیجان و اضطراب دست تکان می دهد. رئیس آرش امروز صبح تا به حال سه بار تلفن کرده و او را خواسته است و هم اکنون به شدت انتظارش را می کشد تا بالا برود. هنگامی که آشکار می شود موضوع خیلی فوریت نداشته، آرش از فرصت استفاده کرده تا در باب موضوع دیگری با رئیسش صحبت کند. زمانی که گفت و گو به پایان می رسد، آرش با یک ساعت و نیم تاخیر به اتاق کارش وارد می شود.کار روی پیشنهادی برای دو پست اضافی در دایره می تواند چند دقیقه ی دیگر به تاخیر افتد، برای اینکه به تلفنهایی که به او زده شده باید پاسخ گوید. شروع به تلفن زدن به افرادی می کند که قبلا با او تماس گرفته بودند، اما برخی از آنان دیگر در دفاتر کارشان نیستند، پس پیغام می گذارد و به کلی قرار خود را با آقای حسنی در ساعت ۱۰:۳۰ فراموش می کند. ناچار است قرار دیگری با او برای بعد از ظهر بگذارد. بعد از ناهار تلاش می کند تا به مکتوبات اداری صبح سر و سامانی بدهد. هنوز کارش تمام نشده که آقای کریمی وارد می شود و می پرسد با پروژه ای که قبلا با او صحبت کرده چه می خواهد بکند. در این میان، ناگهان آقای حسنی وارد می شود و آرش می کوشد به پرسش های او پاسخ دهد و در همان حال نگاه جست و جو گرش در میان میز به هم ریخته در پی نوشته و پرونده ای است، آنگاه ناچار است گفت و گویش را با آقای حسنی قطع کند. زیرا معاونش از در وارد می شود تا به وی بگوید باید در جلسه ی مهمی که با مدیریت رئیس سازمان تشکیل می شود، شرکت کند! آرش، حیران و سرگردان مجبور می شود همه چیز را رها کند و به این جلسه برود. او با ذهن و روحیه ای در هم و بر هم در این جلسه شرکت می کند و نمی تواند حضور فعالی داشته باشد. بعد از پایان جلسه به محل کار خود بر می گردد و به تلفنهایی که به او زده شده است، پاسخ می دهد و سر انجام، کار را رها می کند. حدود ساعت ۶ بعدازظهر خسته و بی رمق به خانه باز می گردد بی آنکه بداند واقعا چه کرده است و فرصت تهیه ی پیش نویس طرح پیشنهادی برای دریافت نیروی کار بیشتر در دایره اش را داشته باشد. مشکل اصلی آرش در اینجاست که اجازه می دهد دیگران برای او برنامه ریزی کنند. بی آنکه طرح روشنی برای خود داشته باشد، دائما گرفتار آخرین رخدادی است که توجه او را به خود می خواند و یا جریانی 

 است که آرایشش غنی تر است. نکته: اگر شما برای خود برنامه ریزی نکنید، دیگران برای شما برنامه ریزی خواهند کرد و شما را به این سو و آن سو خواهند کشاند. سعی کنید در خدمت خواسته ها و هدفهای دیگران قرار نگیرید. برای این کار

:هدفهای خود را تعیین کنید و برای رسیدن به این هدفها، مقصدهای کوچکی را اختیار نمایید که شما را به آنها مرتبط سازد. 


- اولویتها را با توجه به اهمیت و فوریت هدفها و مقصدهایتان مشخص کنید. 


 - انرژی خود را ارزیابی کرده و ساعاتی را که می توانید در حد مطلوب کار کنید، تعیین نمایید.
- برنامه ی کار روزانه ی خود را با توجه 

 

 به سه موضوع یادشده یعنی هدفها، اولویتها و ساعات کار مطلوب تنظیم کرده و آن را روی کاغذ بیاورید. 

 

 

 ” پیش اندیشی و برنامه ریزی می تواند دنیای انسان را زیرورو کند و کنترل زندگی او را به دست خودش بسپارد.” کرک نلسون” “ 

 

برگرفته از کتاب : نیم کیلو باش ولی مرد باش!نوشته ی سعید گل محمدی


آخرنوشت: من هنوز نمیدونم چرا این بلاگ اسکای واسه تنطیم یادداشت ها ، تنطیم کننده یا همون فاصله انداز بین خطوط رو نداره! شایدم داره من کشفش نکردم.اگه میدونید لطفا بهم بگید. 

 

 
 
 

 
نظرات 1 + ارسال نظر
special man 1 سه‌شنبه 26 فروردین 1393 ساعت 19:56

با سلام خدمت عزیزی که دارنده این وبلاگ است. کسیکه در جای جای حرفا و پیاماش توکل به خدا دیده میشه و همیشه به دنبال بهتر شدن زندگیشه اما در این پیاما مشخصه که هنوز نتونسته راهو هدفشو پیدا کنه. برای رهایی از این مشکل نه نیاز به جی 5 داری نه مشاوره هایی که فقط پول میچاپن. لینک شو با آقای خاص دانشگاه های ایران.

آقای خاص تو رویاهاس، تو واقعیت وقت ندارن.دل نمیدن به حرفام.یکی بود اول قرار بود هم پای من باشه تا به هدف برسم اما نیمه راه نشده راهشو عو ض کرد فکر کنم نظر منفی یکی از اعضای خانوادش باعث شد سرد بشه و تنهام بذاره.واسه همیشه.

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.